پسر گلم کمتر از سه روز دیگه به تولدت باقی نمونده سه سال پیش این روزها رو لحظه شماری میکردیم برای به دنیا امدنت چه زود میگذرد اصلا باورم نمیشود که سه سال از اون روز گذشته. متین جان دفترچه ی خاطرات قلبمان را که خالی از عشق و یکرنگی بودسرشار از عشق و محبت کردی ، نازنیم ، زیباترینم حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گوییم. ...
دیشب همش بهانه میگرفت میگفت هندونه میخوام به باباش گفتم هندونه ای که پوستش خط دار نیست بگیر متین هم تا حالا همش هندونه خط دار دیده بود وقتی باباش هندونه گرفت متین گفت این هندونه نیست خربزه هست هر چی بهش گفتیم هندونست قبول نکرد تا موقعی که اومدیم خونه و قاچ کردیم. ...
آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !! ولی آیا تابحال شمرده ای ؟ برای شروع بگذار از جایی دیگر شروع کنیم، اول از همه بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی و بعد بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب مردمان نشاندی و سپس بشمار ، تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و غم ریختی ، وسرآخربشمارتعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که درکارخیربرداشتی ، و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید. و تمام . جوجه هایت شمرده شد ... ...
دستمال من دستمال من زیر درخت البالو. گم شده سوار داری نه نه(سواد) بی سواری نه نه پس تو دوست من داری صلوات الله محمد وآل محمد وعجل محمد دیشب بهش گفتم صلوات بفرست همراه هم فرستادیم من وعجل فرجهم نگفتم دیدم خودش گفت وعجل محمد بهش گفتم و عجل فرجهم گفت نه من محمد خیلی دوست دارم ...
چند شب پیش رفت اصلاح ارایشگر براش تیفوسی زده بود اینم ارمین پسر همسایمون پنج سالشه به متین گفتم بشین کنار ارمین تا ازتون عکس بگیرم متین هم دست انداخت دور گردنش ...