محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

پسر گلم محمد متین

حاج متین در حال عبادت

عزیز دلم انشاالله خدا قسمت کنه سه نفری بریم مکه بشی یه حاجی واقعی جمعه 92/6/15 خونه مامانا قربونت بشم عزیزمی عمرمی نفسمی فدات بشم دورت بگردم عزیز دلم قربونت با این نگات ...
17 شهريور 1392

متین و دوستش یگانه

دیشب با یکی از دوستامون رفتیم پارک اسم دخترشون یگانه هست یک سال از متین بزرگتره متین جان اولش با یگانه آشنا نبودی باهم بازی نمیکردین با باباهاتون رفتین تاب و سرسره سوار شدین        اینجا بعد از آشنا شدنتون کلی با هم بازی کردین آخر وقت که میخواستیم بریم خونه بردیمتون ماشین برقی و .... سوار شدین اینم عکس یگانه جون بعد از این بازی هم رفتیم سرسره بادی یگانه یه کم میترسید و بالاخره رفت بالا که سر بخوره مامانشم خوشحال میگفت خوبه یگانه نترسید توهم پشت سرش رفتی بالا .یگانه از بلندیش ترسید زد زیر گریه تو هم وقتی رفتی بالا دیدی یگانه داره گریه میکنه تو هم ترسیدی شروع کردی به گریه کردن نیو...
12 شهريور 1392

شناخت رنگها

  یادم میاد هنوز دو سال نداشت چند تا از رنگها رو میشناخت به رنگ صورتی میگفت صوتوتتی ماهم خوشمون میومد مدام ازش سوال میکردیم الان هم رنگهای صورتی , زرد , آبی , نارنجی , سبز , سفید , قرمز میشناسه ...
11 شهريور 1392

کارتونهای مورد علاقه متین 2

       فعلا کارتونهای قبلی نگاه نمیکنه گیر داده به این دوتا کارتون توئیتی سی دی این کارتون  از نمایشگاه خریدیم سی دی دومش خراب بود فقط سی دی اولش نگاه میکنه ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی الان داشت توییتی نگاه میکرد تا عکس این کارتون دید گفت برام این بزار ...
11 شهريور 1392

آب بازی

                                                                 ...
8 شهريور 1392

مهمونای متین

  دیروز عصر متین  چون از زیارت اومده بود دوستاش اومدن پیشش   وسطیه اسمش ایلار یک ماه از متین کوچکتر اون یکیم اسمش مریمه یک سال از متین بزرگتره اینجا داشتن میپریدن عکسشون خوب نشد اخر کارم ایلار و مریم سر اسباب بازی دعواشون شد جیغ زدن که متین گفت مامان من میترسم بیام بغلت ...
4 شهريور 1392

اصلاح کردن مو

بالاخره بدون گریه رفتی ارایشگاه                                                              از زمانی که به دنیا اومد چند بار من و باباش موهاشو کوتاه کردیم یک بار بردیمش ارایشگاه خیلی گریه کرد همینجور که بغل باباش بود ارایشگره موهاشو کوتاه کرد بعد از اونم دوباره خودمون موهاشو کوتاه کردیم چون جرات نمیکردیم ببریمش ارایشگاه دو بارم داییش موهاشو کوتاه کرد.ایندفعه بهش گفتیم ببریمت ارایشگاه گفت بریم دایی موهامو ...
3 شهريور 1392

دندان جدید92/5/31

متین جان دیشب اتفاقی دیدم دوتا از دندونای پایینت داره بیرون میاد   خیلی خوشحال شدم اخه خیلی وقته منتظرم ,اطلاع هم نداشتم که بقیه دندونات کی بیرون میاد ...
1 شهريور 1392