محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

پسر گلم محمد متین

حرفهاوکارهای متین

1392/6/17 14:50
نویسنده : مامان
355 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسر گلم الان که دارم خاطراتت رو مینویسم تو 2سال و هفت ماه داری من تازه از سایت نی نی وبلاگ خبر دار شدم ولی حرفها و کارهایی که یادم هست  رو برات ثبت میکنم

 

 

 

دیروز داشتم غدا درست میکردم متین گفت وقتی من مامان شدم غذا درست میکنم بهش گفتم تو مامان نمیشی  بابا میشی  گفت نه من مامان میشم

 

به من میگه مامان تند تند تند تند دوست دارم

وقتی کاری براش انجام میدیم میگه ممنون مرسی

وقتی کاری انجام میده ما میگیم ممنون میگه خواهش میکنم

                               

یه شب خونه مامانا بودیم نخود و کشمش اورد بخوریم یک دفعه دیدم متین اشاره به دماغش میکنه وقتی نگاه کردم دیدم نخود کرده توی دماغش(یک سال و چند ماهش بود هنوز درست حرف نمیزد)هرکاری کردیم در نیومد مجبور شدیم ببریمش بیمارستان به سختی براش در اوردن

                                    

زن داییش سرش درد میکرد  متین بهش گفت برو دکتر یه امپول کوچیک بزن خوب میشی

وقتی جایی از دستم زخم میشه متین میگه مامان کو نشونش که میدم میگه آخی دوست دارم

الان شعر خوندن یاد گرفته

اتل متل البالو   سیب و انار و هلو

یه توپ دارم قلقلیه(نصف و نیمه میخونه)

 

بعضی از کلمات به زبان متین

ستایش:دیدادیده(الان درست تلفظ میکنه اگه ما بگیم دیدادیده اون میگه نه ستایش)

 

کدومه:کمومه                کونگ فو کار:کونتوپات             دنیا:دنا

 

مامانا:مانانا                  اش:اک                       محمود و ممنون:محنود

 

پام:پاپام                 اشپزخونه :اشمبوگه          دیگه:گیده

 

همسایه:هسامه             خیلی با حاله:خیلی بالابه        قربونت بشم:قربون من بشم

 

وقتشه:وشکته 

 کلمه هایی که علامتگداشتم کنارشون متین الان درست تلفظ میکنه.

 

 

 

متین به بابامحمودش (بابای بابا)میگفت محنود یه شب اونجا بودیم چند بار بهش گفتم نگو محنود بگو بابا محنود اونم بابامحنود تکرار میکرد بعد گفتیم حالا صداش بزن گفت محنود .وقتیم یه کاری رو برام انجام میدادبهش میگفتم ممنون میگفت ممنون نه بابا محنود(ممنون و محنود یکی میدونست)

میره پنکه رو روشن میکنه جلو باد پنکه (کاری که قبلا خودمون انجام میدادیم صدامون عوض میشد)میگه من نازیم تو ایی

فقط با خودکار نقاشی میکنه

وقتی بهش میگم قربونت بشم اونم به من میخواد بگه میگه قربون من بشم

به شیر میگفت به به هر وقت شیر میخواست میگفت به به میخوام(شیر مادر)

عاشق کباب یه شب مهمون بودیم زرشک با مرغ بود نخورد گفت کباب میخوام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ریحانه
8 مرداد 92 14:41
سلام.



من امروز برای داداش آیندم این وبلاگ رو درست کردم . اگر میشود به من بگویید نرم افزاری که سن محمد متین جان رو میگوید چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راستی من شما را لینک کردم. اگر میشود شما هم ما را لینک کنید.





سلام ریحانه جون انشاالله داداشت به سلامتی به دنیا بیاد اگر اونی که بالای صحفه میگی وب خودتم داره نشون میده





متظر نظرات شما هستم



ریحانه دهقانیان...







ریحانه جان لینکت کردم
بابای ملیسا
8 مرداد 92 16:00
با سلام . ضمن قبولی طاعات و عباداتتون در این شبهای پر خیر و برکت و همچنین تبریک به دلیل وبلاگ زیباتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدیدش به روز شد . خیلی خوشحال میشیم اگر با تشریف فرماییتون به کلبه کوچک و مجازی ملیسا با نوشتن یک یادگاری دنیای زیبای ملیسا رو قشنگتر از قبل کنید. منتر حضور سبز شما هستیم


سلام.نماز و روزه های شما هم قبول باشه.ممنون که نظر. دادید همین که وارد وب ملیسا جون میشم روی لب تاب ارور ویروس میده نمیتونم وارد شم
مامان آلما
9 مرداد 92 13:58
ماشالا به متین شیرین زبونموش بخورتت