محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

پسر گلم محمد متین

بدون عنوان

    آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !! ولی آیا تابحال شمرده ای ؟ برای شروع بگذار از جایی دیگر شروع کنیم، اول از همه بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی و بعد بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب مردمان نشاندی و سپس بشمار ، تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و غم ریختی ، وسرآخربشمارتعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که درکارخیربرداشتی ، و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید. و تمام . جوجه هایت شمرده شد ... ...
29 آذر 1392

یلدا

هندوانه رویاهایتان شیرین. انار موفقیتهاتان پردانه . پسته خاطراتتان خندان . قصه زندگیتان خوش وعمرتان چون یلدا بلندباد یلدایتان پیشاپیش مبارک ...
27 آذر 1392

خواندن شعر و صلوات

دستمال من دستمال من زیر درخت البالو. گم شده سوار داری نه نه(سواد) بی سواری نه نه پس تو دوست من داری   صلوات الله محمد وآل محمد وعجل محمد دیشب بهش گفتم صلوات بفرست همراه هم فرستادیم من وعجل فرجهم نگفتم دیدم خودش گفت وعجل محمد بهش گفتم و عجل فرجهم گفت نه من محمد خیلی دوست دارم ...
27 آذر 1392

متین و دوستش ارمین

  چند شب پیش رفت اصلاح ارایشگر براش تیفوسی زده بود اینم ارمین پسر همسایمون پنج سالشه به متین گفتم بشین کنار ارمین تا ازتون عکس بگیرم متین هم دست انداخت دور گردنش ...
24 آذر 1392

نقاشی متین

  اینو کشیدو گفت مامان اسکوتر کشیدم اینم گفت دوچرخه اعداد یک تا ده هم یاد گرفته ...
24 آذر 1392

شاهکار متین

سه هفته پیش با متین رفتیم سوپری نزدیک خونمون یه ادامسهای کوچولو بود بهانه گرفت گفت میخوام .یه دونش افتاده بود رو زمین  داشت باهاش بازی میکرد گفت مامان بخورم گفتم نه چند دقبقه بعد گفت مامان کردم داخل دماغم منم سریع رفتم نگاه کردم دیدم اره رفته بالا سریع بردیمش بیمارستان دکتری که شیفت بود گفت ببرینش پیش متخصص حلق و بینی ما هم رفتیم منشیش گفت دکتر رفته بیمارستان عمل داشته بعدش من و متین اومدیم دم در که به بابای متین زنگ بزنیم همون موقع هم سرما خورده بود یه لحظه دیدم همراه اب بینیش اومده بیرون برای دومین بار اقا متین این کارو می کرد ...
21 آذر 1392

سفر به بندر عباس

سلام دوستهای عزیز من و متین یک هفته رفتیم بندر خونه خاله اینم عکسهایی از متین این دمپایی دنیا برات درست کرده بود  همش تو خونه باهاش راه میرفتی اینجا هم پارک گلشهر اینم طرز کباب خوردنت بابا که اومد بندر شب دوباره رفتیم پارک ...
30 آبان 1392

محرم الحرام

باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست از این همه عاشقی، دوباره‎ام مست مست باز محرم رسید، شهر سیه‎پوش توست دل، نگران رنج خواهر مظلوم توست فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد ...
13 آبان 1392