محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

پسر گلم محمد متین

مهمونای متین

  دیروز عصر متین  چون از زیارت اومده بود دوستاش اومدن پیشش   وسطیه اسمش ایلار یک ماه از متین کوچکتر اون یکیم اسمش مریمه یک سال از متین بزرگتره اینجا داشتن میپریدن عکسشون خوب نشد اخر کارم ایلار و مریم سر اسباب بازی دعواشون شد جیغ زدن که متین گفت مامان من میترسم بیام بغلت ...
4 شهريور 1392

اصلاح کردن مو

بالاخره بدون گریه رفتی ارایشگاه                                                              از زمانی که به دنیا اومد چند بار من و باباش موهاشو کوتاه کردیم یک بار بردیمش ارایشگاه خیلی گریه کرد همینجور که بغل باباش بود ارایشگره موهاشو کوتاه کرد بعد از اونم دوباره خودمون موهاشو کوتاه کردیم چون جرات نمیکردیم ببریمش ارایشگاه دو بارم داییش موهاشو کوتاه کرد.ایندفعه بهش گفتیم ببریمت ارایشگاه گفت بریم دایی موهامو ...
3 شهريور 1392

دندان جدید92/5/31

متین جان دیشب اتفاقی دیدم دوتا از دندونای پایینت داره بیرون میاد   خیلی خوشحال شدم اخه خیلی وقته منتظرم ,اطلاع هم نداشتم که بقیه دندونات کی بیرون میاد ...
1 شهريور 1392

عکسهای مسافرت متین

 متین جان اینم از عکسها و خاطرات اولین سفرت به مشهد و شمال   یه روز خاله زنگ زد و گفت بیاین با هم بریم مشهد ماهم قبول کردیم قرارشد ما با ماشین و خاله و دنیا و عمو مهدی با هواپیما بیان(خاله بندرعباس زندگی میکنه) تاریخ حرکتمون 92/5/16ساعت 2بعدازظهر  از خونه که اومدیم بیرون اول یه سر رفتیم خونه مامانا (مامان خودم)بعدشم تا راه افتادیم خواب رفتی وقتی بیدار شدی تا زمانی که رسیدیم مشهد همش میگفتی داریم میریم خونه مامانا یا همش غر میزدی میگفتی بریم خونه مامانا شب اول یزد خوابیدیم اینجا هم نزدیکای مشهدیم ساعت 9شب رسیدیم مشهد ,خاله اینا هم ساعت یک شب  اینجا هم مهمانسرای کشتیرانی که ع...
30 مرداد 1392

مسافرت

سلام میدونین چرا دو هفته وبم فعال نبود اخه برای اولین بار رفته بودم مشهد امشب برگشتیم عکسامو مامانم سر فرصت براتون میذاره   ...
28 مرداد 1392

باران رحمت الهی

  صدای دل انگیز نم نم باران باز هم به گوش می آید و دوباره آرامش میدهد وجود مرا چه اندازه آسمان زیباست هنگام باریدن باران دستهای من به سمت خداست هنگام باریدن باران نگاه من آن بالاست هنگام باریدن باران قطره،قطره رحمت و لطف خدا بر ما گشودست و می بارد هنگام باریدن باران دیشب بارون قشنگ و به موقع ای اومد هوا خیلی گرم شده بود دیگه کولرها جوابگو گرما نبود الان  هوا عالی شده  خدا کنه دیگه هوا به اون شدت گرم نشه از خدا به خاطر باران تابستانه اش                   ممنونیم        ...
15 مرداد 1392

نقاشی متین

                                                                                        دیشب رفتیم خونه مامانا (مامان خودم) گفتی میخوام عکس مامانا بکشم طبق معمول خودکار برداشتی ,دایی برات برگ A4 اورد یه نگاه به ماما...
14 مرداد 1392

ختنه سوران متین

30اردیبهشت92 پسرم ختنه شد الهی براش بمیرم خیلی اذیت شد از لحظه ای که بردیمش داخل اتاق گریه کرد تا زمانی که ختنش تموم شدالبته من اونجا نموندم از مطب اومدم بیرون وقتی تموم شد رفتم داخل بس گریه کرده بود صداش گرفته بود خوابش برد 9روز بعدشم براش جشن گرفتیم   این عکس ساعت 5 زمانیه که داشتیم میرفتیم مطب دکتر(به قول داییش به سمت مرد شدن)   بعد از ختنه اومدیم خونه یه کم خونریزی کرد رفتیم بیمارستان خدا را شکر مشکلی نداشت البته توی بیمارستان خیلی معطل شدیم این عکسم توی بیمارستان ازش گرفتیم   اینم چند روز بعده     اینم کارت دعوت مراسم ختنه سوران متین     شب مراسمت ...
14 مرداد 1392