شاهکار متین
سه هفته پیش با متین رفتیم سوپری نزدیک خونمون یه ادامسهای کوچولو بود بهانه گرفت گفت میخوام .یه دونش افتاده بود رو زمین داشت باهاش بازی میکرد گفت مامان بخورم گفتم نه چند دقبقه بعد گفت مامان کردم داخل دماغم منم سریع رفتم نگاه کردم دیدم اره رفته بالا سریع بردیمش بیمارستان دکتری که شیفت بود گفت ببرینش پیش متخصص حلق و بینی ما هم رفتیم منشیش گفت دکتر رفته بیمارستان عمل داشته بعدش من و متین اومدیم دم در که به بابای متین زنگ بزنیم همون موقع هم سرما خورده بود یه لحظه دیدم همراه اب بینیش اومده بیرون برای دومین بار اقا متین این کارو می کرد ...
نویسنده :
مامان
10:25
لباس محرم
سفر به بندر عباس
سلام دوستهای عزیز من و متین یک هفته رفتیم بندر خونه خاله اینم عکسهایی از متین این دمپایی دنیا برات درست کرده بود همش تو خونه باهاش راه میرفتی اینجا هم پارک گلشهر اینم طرز کباب خوردنت بابا که اومد بندر شب دوباره رفتیم پارک ...
نویسنده :
مامان
13:50
محرم الحرام
باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست از این همه عاشقی، دوبارهام مست مست باز محرم رسید، شهر سیهپوش توست دل، نگران رنج خواهر مظلوم توست فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد ...
نویسنده :
مامان
14:21
متین راننده میشود
چند روز پیش بابا رفت شیراز برات ماشین شارژی خرید فرداشبشم رفتیم بیرون و ماشین سواری کردی ...
نویسنده :
مامان
10:37
عید قربان مبارک
عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک . . . ...
نویسنده :
مامان
10:36
بدترین روز
دکتر متین اخوان
مامانا میخواست بره شیراز با مامانا رفتیم مغازه اسباب بازی فروشی برای مهسا و پارسا بچه های دایی مهدی که شیراز زندگی میکنن کادو بخره من از قبل سفارشت کردم که وقتی رفتیم بهانه نگیری برای خرید اسباب بازی وقتی کارمون تموم شد تو سرتو انداختی پایین رفتی سمت در مظلومانه گفتی خودم چی میخوام منظورت این بود که اسباب بازی میخوامی مامانا هم برا تو وسایل پزشکی خرید ...
نویسنده :
مامان
14:04
خوندن شعر
این چند روز که خونه بابا بزرگ بودیم متین چندتا شعر یاد گرفته خودش شعرو کامل میخونه اتل متل یک و دو مامان گفت به تو وشقی بابا میره دنبال ماشین نرو اتل متل یک و دو مامان جونی گفت به تو &nb...
نویسنده :
مامان
22:02